نیمچه قلم طلبگی

  • خانه 

سرزمین شهادت

06 مرداد 1404 توسط خادم ارباب بی کفن

برای بار چندم است که درخواست می‌کند؛ نمی‌دانم؟ وسایلش را از کوله بیرون می‌کشم. لیست داخل گروه کلاس خلاقیت را بلند می‌خوانم: “چوب بستنی، خط‌کش، قیچی‌ کاغذ‌رنگی، مقوارنگی، چسب و…” او یکی‌یکی وارسی می‌کند: “همه‌اش کاملِ”
دوباره همه را توی کوله جا می‌دهم.
کوله‌اش را روی شانه‌‌های کوچکش می‌اندازم. به سمت در می‌رود و من دلم غنج می‌زند برایش. فکر بزرگ شدنش ذوق زده‌ام می‌کند.
به سمتم می‌چرخد: “مامان ناهار چی درست می‌کنی؟” بوسه‌ای روی پیشانیش می‌نشانم: “چی دوست داری برات درست کنم؟”
صدای شیون و گریه کودکی می‌آید. نگاهم روی صحنه‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شود، می‌ماند.
مادرانی در دوردست‌ها که دلبندانشان را راهی صف غذا می‌کنند. درونشان آشوبی برپاست. تلخی لبخندهایشان به جانم می‌نشیند. نور امید ته دل‌هایشان می‌درخشد. شهید شدن، این‌جا یا آن‌جا برایشان چه فرقی می‌کند؟! تیر کار را تمام کند یا گرسنگی؟!
اشتیاق کودکان بغض می‌شود در گلو، بغضی گلوگیر. صدای تیر یا موشک در گوششان می‌پیچد؟ اشک روی گونه‌ی کدامشان می‌غلتد؟ مادر یا کودک؟
دستش را در دستم می‌گذارد و از آن سرزمین جدایم می‌کند؛ برمی‌گردم وسط حال. همه جا امن و امان است، خبری از گرسنگی و موشک نیست. شرمنده می‌شوم؛ شرمنده‌ی خودم. چقدر همه چیز برایم عادی شده؟! چقدر راحت و بدون دغدغه روزهایم را سپری می‌کنم؟!
✍🏻میم^_^نون

#به_قلم_خودم

#غزه

#مرگ_بر_اسرائیل

https://eitaa.com/avayghalam

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

نیمچه قلم طلبگی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس