یک حدیث تا زندگی
ماژیک را آرام روی تابلو میچرخاند.
“وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ…"¹
بدانکه خیرى نیست در علمى که نفع ندهد…
محو تماشا میشوم. دستخطش را دوست دارم. ماژیک یا قلم، با هر چه بنویسد زیباست.
پایان کارش، آغاز کلام استاد است: ” هدفمون از خوندن حدیث فقط دونستن نیست، ما باید اون را تو وجودمون ملکه کنیم و به کار ببندیم تا علممون واقعی باشه. پس اگه کسی یک حدیث را بگیرِ و تو همان روز به آن عمل کنِ یا دستکم بهش فکر کنِ، بهتر از خواندن ده تا حدیث بدون عمل هستش…”
همین چند جمله کافیست، ندای درونیام میپرسد: ” امروز چند تا حدیث خوندی و یه گوشه یادداشت کردی؟ بهشون عمل میکنی یا همون گوشه میمونن؟”
جوابش را توی دلم میدهم: “نمیدونم! شاید مثل حدیثهای قبلی روی کاغذ خاک بخورن.”
خجالت میکشم ادامه بدهم. من با آنها زندگی نکردم، به جز همان لحظه.
باید بذر تغییر را در دلم بکارم. با عمل به دانستهها آبش بدهم تا جوانهی علم در وجودم شکوفا شود.
✍ *میم^_^نون*
————————-
1. قسمتی از نامهی 31 نهج البلاغه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/avayghalam