تحریف تاریخ
سبد را هُل میدهم سمت یخچال گوشتهای منجمد. یکی برمیدارم، رنگ و لعابش که چنگی به دل نمیزند. چشم میبرم سوی تاریخ مصرفش. تنها یک ماه اعتبار دارد.
چراغ سوالی توی ذهنم چشمک میزند: “چرا احتکارش کردن و تو انبار گذاشتن، حالا دمِ آخر ارزونتر ریختنش تو بازار؟”
صدایی رشتهی افکارم را پاره میکند: “ببین این دیکتاتور چه به سر مردم آورده، باید بیایم گوشت بدون تاریخ بخریم. خدا بیامرزِ شاه را اون زمونها از این خبرا نبود که.”
همانطور که با آیفون توی دستش حرف میزد، گوشت را سر جای اولش پرت کرد.
چین و چروکها بدون ذرهای فاصله روی دست و صورتش نشستهاند. مو و ریش سفیدش برق میزند. نگاهم روی پیشانی پینه بستهاش سُر میخورد.
با خود میگویم: “چطور چهرهای وارونه از هر دو شخصیت برایش شکل گرفته؟ مگر خودش آن دوران را درک نکرده، چگونه فراموش کرده؟ چه بر سرمان آمده که جای مظلوم و ظالم عوض شده؟”
ناگهان سخنی از امام صادق علیه السلام در ذهنم جان میگیرد: ” یابن شبیب! جد ما را با عصا زدند.”
روایتش روضه نیست، پرده از رخ رسانهها برمیدارد که آن روزها چگونه ظالم را یاری کردند و به قصد قربت بر مظلوم ضربه زدند.
امروز تاریخ در حال تکرار است. ترور شخصیت رهبر، چهرهای وارونه برای مردم به نمایش گذاشتهاست. هنگامی که حقیقت تبیین نگردد، هیاهوی تبلیغات دشمن گرد و غبار به جانش مینشاند.
آن وقت است که جامعه سرگردان میماند میان حقیقت و تصویر ساختهشده در ذهنش.
✍میم^_^نون
#رهبری
https://eitaa.com/avayghalam