نیمچه قلم طلبگی

  • خانه 

سوز بخار

23 مرداد 1404 توسط خادم ارباب بی کفن


درد توی تمام تنم نشسته. چادرم را جلو می‌کشم. پیشانی و گلو را توی بخور رها می‌کنم. گرمایش میان سنگینی‌ رگ‌هایم می‌دود.

گلویم می‌سوزد، به گمانم عفونت دارد. درد توی گوشم می‌پیچد. آب ریزش بینی کلافه‌ام کرده، سوغات آشنای عراق.
می‌خواهم لب به گلایه باز کنم؛اما شرم مانع می‌شود. این چه دردی است که بر رنجش ناله کنم؟
در دلم روضه بر پا می‌شود. “مگر برای هم‌دردی با اهل بیت امام حسین نرفته‌ بودی؟ این‌که یک سرماخوردگی ساده است تا چشم بر هم بزنم تمام شده. نه کتک خورده‌ام، نه کبودی بر تن دارم، نه اسارت کشیده‌ام، نه داغ دیده‌ام…” او می‌خواند و من آرام اشک می‌ریزم.
سوز روضه و بخور گرم در هم می‌آمیزند. جان خسته‌ام را در آغوش می‌کشند. آرامش را بر تنم می‌نشانند.
✍🏻میم^_^نون
#اربعین_حسینی
#سفرنامه_اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا
#مسیر_عاشقی
https://eitaa.com/avayghalam

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

نیمچه قلم طلبگی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس