لبیک خاموش
خودم را به سیل جمعیت میسپارم. ذکر میگویم و نیم نگاهی به پایان مسیر دارم. دل در دلم نیست. بیتابم تا زودتر چشمم به دیدن ضریح روشن شود.
گرما تنم را بیشتر در خود میپیچد. قطرات عرق از تمام بدنم سرریز میشوند؛ اما حرارت عشق به مولا داغتر است.
زنی با لهجهی عربی فریاد میزند: “لبیک یا حسین"، “لبیک یا حیدر” و… زنان یکصدا با او شعار میدهند. با آنها همنوا میشوم. عطش رسیدن شدت میگیرد.
زن این بار به زبان فارسی شروع به امربه معروف و نهی از منکر میکند: “خواهرای عزیزم آمدید زیارت راه حضرت زینب را زنده کنید. ایشون توی اوج اسارت و مصیبت حجابشون کنار نرفت، مبادا توی این مسیر به خاطر گرما حجابتون کم بشه…"
کمی آن طرفتر زنان “مرگ بر اسرائیل” را دم میگیرند. صداها بیرمق است. به چهرهها نگاه میکنم. بعضیها حیران به اطراف خیره شدهاند. شاید فارسی نمیدانند؟!
به زن میگویم: “شما که هم عربی بلدی، هم فارسی شعار “الموت لاسرائیل” را هم بگو تا همراهیات کنن."
با همان اقتدار شروع میکند: “الموت لاسرائیل” ذوقزده همراهیاش میکنم؛ اما جمعیت میان این شعار پراکنده میشوند. دلم میگیرد.
مسیر ادامه دارد. لبیک گویان به انتهای راه چشم دوختهایم. نوای لبیک با امام بلند و یکپارچه است؛ ولی در کلاممان جایی برای مقابله با ظلم نیست.
✍🏻میم^_^نون
#سفرنامه_اربعین
#به_قلم_خودم
#حب_الحسین_یجمعنا
#مسیر_عاشقی