از غربت تا اشک
مداح میخواند و من بیشتر گوش جان میسپارم.
«اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّی وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً…» به این جای فراز که میرسد، ذکر مصیبت میکند.
از اولین ظالم میگوید و روضهی زهرا و درِ سوخته.
اما دل من پر میکشد به چند سال قبلتر…
آنجا که پدرش را مجنون خطاب میکردند.
بر پیشانیاش سنگ میزدند، خون روی صورتش جاری میشد.
غریبانه در کوچهها قدم میزد، زباله بر سرش میریختند و او فقط صبر میکرد.
زخمهایش را کسی مرهم نبود جز خدیجه و ابوطالب؛ دریغ که زود از دستشان داد، سالش با غم آمیخته شد.
به دندانهای شکستهاش اکتفا نمیکردند،
دل میشکستند و زخم زبان میزدند.
آنگاه که قلم و دوات خواست تا وصیتش را مکتوب کند نیز رهایش نکردند و به هذیانگویی متهمش کردند.
درد، آنقدر بر جانش سنگینی مینمود که مدام از حال میرفت و نگران بود.
نگران نفسش، نگران اهلش…
که بعد از او با آنان چه خواهند کرد.
و حالا مداح از امتداد غربت سنگین این خاندان عبور کرده و روضهی زهرا و درِ نیم سوخته میخواند.
دلم میسوزد، از غم پدر که در اشکهای زهرا گره میخورد.
✍🏻میم^_^نون
🖤شهادت جانسوز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سبط اکبرشان امام حسن مجتبی علیه السلام را خدمت شما بزرگواران تسلیت عرض میکنم.
https://eitaa.com/avayghalam